رفتیم جهیزیه بچینیم

مامانی، روز نیمه شعبان من وشما رفتیم تا جهیزیه خاله جون مرآت روبچینیم ،آخه بابایی مثل سالهای پیش رفته بود   عیادت بیماران ،هر سال بابا نیمه شعبان با دوستانش میره بیمارستانها عیادت. وشکلات و... به پرسنل بیمارستان وبیماران میدن .

خلاصه من وشما هم رفتیم خونه خاله جون وشما که عاشق گل وگیاهی رفتی تو حیاط وباغچه هارو اب دادی.اما چه کنم که هنوزبعد از یکسال از شوهر خاله (علی آقا)خجالت میکشی وهمین چهارتا کلمه رو هم جلوی اون نمی گی!!!!

راستی این باربی هایی رو که هفته پیش برات خرید بودم رو با خودت آورده بودی و مثل همیشه که از صبح تا شب عروسک بازی میکنی امروز هم مشغول بودی.

این عروسکت(ایدین)رو همش میپیچی تویک پتو نشون میدی که سردشه اونوقت خودت از گرما خیس عرق میشی اخه نفسم من از دست این کارای بامزت چه کنم ..ملوسک خدا تورو برای ما حفظ کنه


تاریخ : 04 تیر 1392 - 09:11 | توسط : maman goli | بازدید : 1846 | موضوع : وبلاگ | 7 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام