بالاخره امتحانای مامان تموم شد

دخترگلم بالاخره هفته پیش 4 شنبه22خرداد امتحانای مامان تموم شد گرچه این ترم هم شما اذیت شدی هم من چون اصلا دوست نداشتی مامان بره پشت میز ودرس بخونه ،مامان بیچاره هم میومد تو اطاق شما وقاطی عروسکا هم درس میخوند هم عروسک بازی میکرد،خوب این هم یک شیوه جدید برای گرفتن فوق لیسانسه دیگه!!!!!!!!!!!

هفته پیش هم که شب امتحان امار گیر داده بودی وتقریبا هر 10دقیقه یکبار عروسکت(آیدین )رو می اوردی ومیگفتی جیش !

مامان اخه یکی نیست به خودت بگه چرا هنوز پوشک میشی اونوقت این ایدین بدبخت باید ده دقیقه یکبار بره دستشویی.

اما عزیزم برات یه مژده دارم که مامان 3 ماه تعطیله ومیخواد با دختر گلش کلی صفا کنه


تاریخ : 28 خرداد 1392 - 04:29 | توسط : maman goli | بازدید : 838 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

دیگه ثنا از تنهایی دراومد

دخترکم بالاخره از تنهایی دراومدی،ابوالفضل پسر دایی کوچولوت روز پنج شنبه 16خردادساعت 10.15 صبح بدنیا اومد .مامانی شما رو گذاشت پیش بابا ورفت بیمارستان چون شما توخواب ناز بودی.

روز جمعه شمارو بردیم خونه دایی میثم تا این فسقلی رو ببینی از جانب شما هم برای عزیز عمه یک ماشین قرمز خریدیم اولش خیلی ازش خوشت اومد اما وقتی شروع به گریه کر دپریدی بغل مامانی انگار توقع نداشتی یه موجود به اون فسقلی صدای به اون بلندی داشته باشه.

خلاصه از اون روز ماجرا داریم هر موقع میگیم بریم خونه ابوالفضل با خنده میگی نه البته سه بار پشت هم میگی .

با اینکه دوستش داری انگار ازش میترسی گلم .

امااین پسر دایی خیلی دم بریدس همش میخواد بغل شه اگرهم بغلش نکنن گریه میکنه ،مامان جون اصلا مثل کوچولیای شما نیست شما اصلا گریه نمیکردی هنوز همه یادشونه .عزیزم ممنون به خاطر صبوریت گرچه حالا یک کم جبران کردی .!!!!!!!!!


تاریخ : 26 خرداد 1392 - 08:52 | توسط : maman goli | بازدید : 1364 | موضوع : وبلاگ | 4 نظر

روز پدر

ثنای گلم ،محبوبم امروز 13رجب مصادف با روزه پدره .دوست داشتم میتونستی حرف بزنی واین روز رو به پدرت تبریک بگی .اگر این سکوت روبشکنی تمام خستگی مامان وتمام نگرانیهاش تموم میشه .اونوقت یکی رو پیدا میکنه که باهاش دردودل کنه .

من هر روز منتظرم،منتظر یک معجزه .میدونی اخه مامانت عادت داره که برای همه چیز صبرکنه .سالها انتظار کشیدم تا قدمهای کوچکت رو به این دنیا بزاری وحالا بازم منتظرمیمونم تا باهام صحبت کنی ، میدونم این هفته ای دوروز گفتار درمانی چقدر اذیتت میکنه ودوست نداری، اما مامان جان چاره ای نیست من بیشتر از تو پشت در اطاق ناراحتم ووقتی گریه های تورو میشنوم دلم ریش میشه اما باید با ما همکاری کنی.

                            


تاریخ : 03 خرداد 1392 - 10:55 | توسط : maman goli | بازدید : 899 | موضوع : وبلاگ | 16 نظر