اولین سفر زیارتی ثنا

9تیر 89 سفر به مشهد مقدس

امروز با بابایی وثنا عازم مشهد شدیم با هواپیما و بابایی برای ثنا خانم یک سیت (صندلی)گرفت تا دختر خوشگل مامان راحت باشه،اما وقتی باکری یر ثنا وارد شدیم مهماندار به بابایی گفت آقا ما برای این جا نداریم منظورش کری یر ثنا بود اما بابا گفت ولی ما جا داریم آقای مهماندار خندید وگفت براش صندلی گرفتین وبابایی گفت ؛بله . یه مهماندار دیگه گفت آقا حتما دو روز دیگه براش هواپیما می خرین

ثنا کوچولو روبردیم هتل تهران وپنجشنبه شب یعنی 10تیرثنا خانم رو بردیم حرم ،مثل همیشه شلوغ بود وصدای بلند گو وازدحام جمعیت باعث شد که ثنای نفس مامان بترسه وشروع به لب برچیدن کنه  ،ثنا خانم در لب برچیدن تبحر خاصی داره وخلاصه بابایی ثنا رو برد تو قسمت آقایون وزود برگشتیم چون گریه این خانمی تمومی نداشت


تاریخ : 09 شهریور 1391 - 22:06 | توسط : maman goli | بازدید : 813 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خاطرات دیشب(علی وغزل)

عزیز مامان ،ثنای خوشگل

دیشب با دو تا از دوستای گلت رفتیم بیرون،با دوست بابا (آقای رزاقی،نسترن جون ودوقلوهای خوشگلشون علی وغزل) که تو انگلیس زندگی می کنن وتابستونا ما می بینیمشون ،خوشگل مامان هم که عاشق بچه های بزرگتر از خودشه ظاهرا کیف کرد .

آخه شما پارسال که کوچولوتر بودی دیده بودیشون ویادت نمی اومد .

شام رفتیم باگت وشما به عشق بچه ها یه کم غذا خوردی ومامانو خوشحال کردی.گرچه اینجوری مامان روجلوی دیگران ضایع می کنی،چون تو خونه خیلی بدغذایی و مامان گله منده ووقتی جلوی دیگران غذا می خوری همه میگن ماشاا...این که غذاش خوبه، البته من به همینم راضیم .

علی وغزل با هم انگلیسی حرف می زنن،بابا میگه وقتی اون دوتا با هم حرف می زدن شما با تعجب نگاه می کردی،حتما با خودت گفتی خدایا من حرف زدن معمولی بلد نیستم چه جوری حرفای اینا رو بفهمم


تاریخ : 07 شهریور 1391 - 21:17 | توسط : maman goli | بازدید : 811 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

اولین روز مادر

13 خرداد 89مصادف با تولد حضرت زهرا

امروز ثنا خانم  یه کار جدید یادگرفته و اون اینکه دستاشو میاره جلوی چشماش واونارو نگاه میکنه انگار تا حالا از وجود این دودست خوشگل وتپل مطلع نبوده وجوری به النگوهایی که خاله لیلا براش خریده نگاه میکنه گویا دوست داره بابا دوتادیگه به اونا اضافه کنه.

ثنا جان از اینکه باعث شدی تا از مادر شدن سهمی ببرم وشیرینیه اون رو حس کنم ازت سپاسگذارم ودستهای کوچکت را می بوسم،امیدوارم بتوانم وظایف مادریم را به خوبی ایفا کنم تا برایت مایه افتخارشوم.

دوستتت دارم به اندازه تمام هستی


تاریخ : 06 شهریور 1391 - 05:51 | توسط : maman goli | بازدید : 704 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

اولین روز پدر برای ثنا خانم وبابایی

5تیر سال 89 اولین روز پدر برای ثنا وبابایی بود ومهمتر از اون اینکه یکی از روزهایی بود که مامان آرزو داشت بالاخره برسه وصورت بابارو بخاطر داشتن یه کوچولوی ناز خندون ببینه.

بابای عزیز ،دیدی که خدا مارو به آرزومون رسوند تا طعم شیرین پدر ومادر بودن رو بچشیم .

بیا تا بخاطر داشتن این نعمت بزرگ خداروشاکرباشیم .


تاریخ : 06 شهریور 1391 - 05:19 | توسط : maman goli | بازدید : 811 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

26 خرداد89

امروز  26 خرداد 89(ثنا در چهار ماهگی)

ثنا خانم تونست با تلاش فراوان بالاخره دمر شه البته از کمروبالاتنش روی دستش افتاده بود ونمی تونست خودش رو نجات بده.خانم کوچولوی ما تازگیها یاد گرفته بلند بلند بخنده وجالب اینکه خیلی هم غل غلکیه مثلا وقتی زیر گلوش رو پودر میزنم ریسه میره از خنده.

واما بعد از پنج روز حالا کاملا برگشت ودر حالیکه رویکی از دستاش افتاده بود و به سختی گردنش رو بالا گرفته بود از اون زیر به مامان لبخند میزد،انگار قله  دماوند رو فتح کرده


تاریخ : 06 شهریور 1391 - 04:45 | توسط : maman goli | بازدید : 730 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

بهترین هدیه

ثنا جان دخترگلم

روزها همچنان سپری میشود ومن هرروز بیشتر از قبل دوست دارم واز بودنت لذت میبرم ،گرمای وجودت آرامبخش لحظات تنهایی منه عزیزکم.

صورت مثل ماهت خستگی رو از تنم بیرون می کنه وباتو بودن برام دقایق زیبایی رو به ارمغان میاره.امیدوارم همیشه از لحظات با هم بودن لذت ببریم وقدربا هم بودن رو بدونیم.

تو بهترین هدیه خداوند برای مامان هستی .امیدوارم همیشه بهترین باشی


تاریخ : 05 شهریور 1391 - 19:05 | توسط : maman goli | بازدید : 789 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

تخت آیدین

امروز چون پنج شنبه بود وبابایی زود اومدخونه، بعد از استراحت بعد از ظهر تصمیم گرفتیم بریم شهروند آرژانتین گرچه مامان چند روزیه حال خوشی نداره ولی بخاطر ثنا خانم راه افتادیم وای که چقدر شلوغ بود انگار همه مثل ما حوصلشون سر رفته بود ،خلاصه شانس آوردیم که یدونه از این ماشینها که پشتش سبده گیر آوردیم وثنا خانم راحت نشستن پشت رل وبابایی حرکت کرد وای که چقدر کیف کرد این عزیز مامان .

و مهمتر از اون اینکه بابایی به پیشنهاد مامان یک تخت برای عروسک ثنا خرید این عروسک که اسمش آیدین وبعداعکسش رومیذارم عشق ثناس.

از وقتی اومدیم خونه دختر خوشگلم داره با آیدین وتختش بازی می کنه.

مبارکت باشه دخترم


تاریخ : 03 شهریور 1391 - 08:13 | توسط : maman goli | بازدید : 904 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

خوابیدن ثنا2

خوابیدن ثنا2

چرا لپتو میکشی
تاریخ : 01 شهریور 1391 - 02:46 | توسط : maman goli | بازدید : 998 | موضوع : فتو بلاگ | 2 نظر